نقد کیهان به فیلم"برادران لیلا" : تنها لحظه سینمایی این فیلم، رقصیدن فرهاد اصلانی است
ماجرای «برادران لیلا» تقریبا پس از 30-40دقیقه بیهوده گوییهای اولیه به بهانه مقدمهچینی، تازه آغاز میشود. در حالی که این 30-40 دقیقه را میتوان در نهایت در 3 الی 5 دقیقه گنجاند و بقیه را حذف نمود و هیچ خدشهای هم به اثر وارد نشود.
همچنین «برادران لیلا» در واقع حدود 45 دقیقه به پایانش، تمام میشود. یعنی در همان مراسم عروسی، پدر خانواده که قرار است 45 دقیقه دیگر بمیرد، با عمل بچههایش در واقع میمیرد.
عدم توفیق پسرها در به راه انداختن کار وشغل هم پیش از آن و در طی سخنرانیهای متعددشان مشخص و معلوم شده و همچنین فروپاشی رابطهشان با پدر و مادر که بارها در طول فیلم بحران آن رابطه را شیرفهم شدیم و در همان مراسم عروسی تیر خلاصش زده شد. بنابراین در 45 دقیقه انتهایی فیلم موضوع تازهای را شاهد نبوده و به جز مشتی شعر و شعار و صحنههای بیربط مثل باختن و فرار منوچهر یا تکرار دعواهای ملال آور، چیز دیگری دست تماشاگر را نمیگیرد.
گویی پس از 34 سال مجددا نسخه بسیار دمدستی و دست چندمی از فیلم «عروسی خوبان» را شاهدیم که این بار قضایا در میان بدها اتفاق میافتد و با تصویر نازلی از همان شعارهای گل درشت و «حروم خوری خوشمزه است»! ادامه مییابد.
نگاه کنید به صحنههایی که برادران به آن پاساژ لاکچری رفته دهانشان بازمانده، خصوصا موقعی که روی پلههای پاساژی نشسته و بستنی میخورند و در همان حال شاهد رژه رفتن تعدادی افراد موند بالایی هستند که از یک اتومبیل شاسی بلند پیاده شدهاند!
این شعر و شعارها در سرتاسر «برادران لیلا» به جای بهرهگیری از زبان و بیان سینمایی به چشم میخورد. لیلا در طول داستان، بارها و بارها و به طرز عقب افتادهای تکرار میکند که میخواهد برادرانش با هم کار و باری راه بیندازند و آنقدر این جملهها را تکرار میکند که مانند سوهانی بر اعصاب تماشاگر خراش میدهد. اما در واقع فقط حرف میزند و حرف میزند و حرف میزند و کاری صورت نمیدهد. در واقع همه کاراکترها فقط حرف میزنند و کمتر عمل کرده و یا ادعا میکنند که عمل کردهاند (مانند فراهم آوردن پول برای خرید دستشوییها)! یعنی مخاطب عملی را رویت نمیکند و تنها حرف میشنود.
مقایسه کنید با به آب و آتش زدن شخصیتی مانند «کریس گاردنر» در فیلم «در جستوجوی خوشبختی» (گابریل موچینو-2006) برای پیدا کردن شغل در یک شرایط بحران مالی و دست و پا کردن یک زندگی حداقلی تا بتواند پسرش را نزد خود نگاه دارد، در چنین شرایطی او اصلا حرف نمیزند و شاید برای هدفش بیش از یکی دو جمله بر زبان نیاورد. در آن فیلم، فیلمساز تنها از زبان تصویر بهره گرفته و حتی یک پلان شعر و شعارگونه در فیلمش دیده نمیشود.
در سینما، به کاربردن صحنهها و پلانها و دیالوگهای بیهوده و بلااثر در روند آن، نشانه ناتوانی و کم سوادی سازنده اثر است. اگر در فیلمی بتوان شخصیتها یا صحنهها و یا پلانهایی را حذف کرده یا تغییر داد اما لطمهای به آن فیلم نخورد، یعنی اینکه آن صحنهها و شخصیتها بیربط بوده و آنچه شاهد بودهایم به هیچوجه یک «فیلم» نیست. ایضا سازنده آن اثر را نیز اساسا نمیتوان فیلمساز تلقی کرد، به ویژه که او یکی از ابتداییترین اصول «سینما» یعنی ریتم را هم نشناسد!
اگرچه دو اثر قبلی سعید روستایی نیز از چنین مصیبتهایی برخوردار بودند، هم «متری شیش و نیم» که تقریبا حدود 20 دقیقه از ابتدای فیلم و نزدیک به 25 دقیقه از انتهایش را اضافی به نظر میرسید و هم «ابد و یک روز» که حتی تا 20-25 دقیقه از ابتدای اثر هنوز شروع نشده بود!
در صحنهای از فیلم «جنون» ساخته آلفرد هیچکاک که شخصیت اصلی فیلم در حال جستوجوی سنجاق کراوات جا مانده اش بر روی جسد زنی است که به قتل رسانده و او را درون گونی و داخل کامیون سیب زمینی در میان دهها گونی مشابه قرار داده، 152 پلان وجود دارد که هرکدام به طور متوسط کمی بیش از 5 ثانیه بر پرده سینما قرار میگیرند.
چیدمان سکانس فوق به شکلی طراحی شده که حتی حذف یک پلان 5 ثانیهای از آن، به کل صحنه و کلیت فیلم لطمه میزند. بسیاری از آثار برتر تاریخ سینما چنین هستند اما در پدیدهای همچون «برادران لیلا»، به راحتی میتوان حداقل یک ساعت تا یک ساعت و ربع آن را حذف نمود بیآنکه هیچ لطمهای به اثر یا داستانش وارد آید.
ولی بیانصافی هم به خرج ندهیم؛ صحنه رقص فرهاد اصلانی در مراسم عروسی انصافا به سرتاسر «برادران لیلا» میارزد و شاید بتوان گفت تنها لحظه سینمایی این اثر به نظر میرسد!
ارسال نظر