|
| کد مطلب: ۹۳۶۷۹
لینک کوتاه کپی شد

در باره خلیج‌ فارس

ازجمله سیئات مرحوم جمال عبدالناصر رییس‌جمهور فقید مصر، همین عنوان و ترکیب جعلی «خلیج عربی» است که گهگاه مطرح می‌شود و جلب‌توجه می‌کند.

در باره خلیج‌ فارس
منبع: روزنامه اعتماد | نویسنده: سيد‌عطاءالله مهاجراني |

البته برخی سیاستمداران یا نویسندگان عرب، دیدم که در توجیه کشورهای خلیج عربی، می‌گفتند این وصف عربی به کشور‌ها بر می‌گردد و نه به خلیج. ولی در بسیاری موارد که صرفا خلیج مطرح می‌شود و می‌خواهند آن را معین کنند می‌گویند خلیج عربی.

همه کشورهای عربی چنین می‌کنند! یادم هست، برای نخستین‌بار در اجلاس وزیران فرهنگ کشورهای غیرمتعهد، در همان ماه نخست وزارت در مهر ماه ۱۳۷۶ به کلمبیا سفر کرده بودم، خانم نجاح عطار وزیر فرهنگ سوریه بود. ادیب و خوش‌سخن و درآن هنگام بیش از بیست سال بود که وزیر فرهنگ سوریه بود و مورد توجه حافظ اسد. دعوت کرد که به سوریه بروم. گفتم همه وزیران فرهنگ و ارشاد ایران به سوریه آمده‌اند، اما شما به ایران نیامده‌اید، اول شما سفر کنید بعدا نوبت من. برنامه سفر ایشان را همزمان با نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ماه تنظیم کردیم. پیشنهاد کردم در نمایشگاه سخنرانی کند. در سخنرانی گفت: «خلیج عربی!» و غوغا یا واویلا شد. مات و متحیر مانده بود.

اصلا گمان نمی‌کرد که چنان واکنشی که از سوی حاضران در سخنرانی طبیعی بود اتفاق بیفتد. او همیشه در روزنامه و اخبار و رادیو و تلویزیون سوریه و در دانشگاه، خلیج عربی شنیده بود. 

واقعیت این است که هیچ کشوری حق ندارد، نام‌های تاریخی و جغرافیایی را که در یک حوزه مشترک منطقه‌ای و بین‌المللی قرار می‌گیرد تغییر دهد. چنان‌که ما به عنوان ایران، می‌گوییم، دریای عمان و اقیانوس هند. بدیهی است که هر دو نام تاریخی هستند و هیچ حساسیتی بر‌‌نمی‌انگیزند. خلیج‌فارس هم نام تاریخی است که به دلیل سابقه تاریخی و تمدنی ایران، در روزگاری که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس جز یمن وجود مستقل و شناخته شده نداشتند به کار می‌رفته است.

به عنوان نمونه در تمام کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی کلاسیک اسلامی و عربی و فارسی و لاتین و یونانی همین تعبیر خلیج‌فارس آمده است. می‌توان صد‌ها نمونه از متون تاریخی و جغرافیایی و ادبی به عنوان شاهد ذکر کرد، که از «دریای فارس» یا «خلیج‌فارس» سخن گفته‌اند. به عنوان نمونه، ابن طاهر مقدسی که در سال ۳۵۵ قمری در گذشته است، در کتاب بسیار با اهمیت: «البدء والتاریخ» نوشته است:  «ویسمون بحر فارس الخلیج الفارسی، طوله مائه وخمسون فرسخا وعرضه مائه وخمسون فرسخا»(۱) 

دریای فارس را، خلیج‌فارس می‌خوانند که در ازای آن ۱۵۰ و پهنای آن نیز ۱۵۰ فرسنگ است. ابن خلدون در گذشته در سال ۸۰۸ قمری، در مقدمه مشهور، در بحث پیرامون اقالیم جغرافیایی جهان، از «دریای فارس» نام برده است.

عبدالله محمدالدرویش به عنوان پژوهشگری که مقدمه را تصحیح کرده است، در ذیل «بحر فارس» پاورقی زده و نوشته: «و هو خلیج العربی!»(۲) 

در مذاکرات صلح ایران و عراق در نیویورک در سازمان ملل، یادم هست هر وقت دکتر ولایتی به خلیج‌فارس اشاره می‌کرد، مترجم رسمی همزمان سازمان ملل که طبعا عرب بود، ترجمه می‌کرد: «خلیج عربی!» گفتم تذکر داده شود که مترجم حق تغییر نام را ندارد.

البته ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که خاندان‌های سلطنتی در عربستان و اردن نام کشور خود را با پسوند نام خانوادگی‌شان تغییر دادند. عربستان «سعودی» و اردن «هاشمی»! لابد گمان می‌کرده‌اند که نام خلیج‌فارس را هم می‌توان عربی کنند. نگاهی به نقشه بیندازند و تاریخ را بخوانند، تاریخ به آنها می‌گوید که نام‌ها و وجه نامگذاری چیست و از کجاست. و اما! نکته بسیار با اهمیت این است که اگر نوار ساحلی جنوبی خلیج‌فارس رونق پیدا کند و فاصله نوار جنوبی و نوار شمالی که ایران است زیاد شود، فاصله دوبی و ابوظبی و قطر و عمان و... با بندرعباس، بوشهر، قشم و کیش و... رواج نام با رواج بخش بیشتر توسعه یافته همراه خواهد بود. مهم‌تر از نام مُسّمی است. به جای دوبی که امروزه لنگرگاه پروازهای بین‌المللی به منطقه شده است، می‌بایست تهران یا اهواز چنین موقعیتی می‌یافت. آنها سال‌ها برنامه‌ریزی کرده‌اند. ثروت‌های منطقه و جهان و نیز مغزها را جذب کرده‌اند، صدای بلند‌تری یافته‌اند.

جوان ایرانی وقتی از بندرعباس و بوشهر به دوبی و ابوظبی سفر می‌کند و می‌بیند و مقایسه می‌کند، این احساس را خواهد داشت که به کشوری پیشرفته سفر کرده است. دغدغه نام خلیج‌فارس را داشته باشیم. دغدغه‌ای منطقی و متکی بر اسناد تاریخی است اما آنچه اهمیت و حساسیت بیشتری دارد، رونق و توسعه و آبادانی شهر‌های حاشیه شمال خلیج‌فارس است. ایران می‌بایست مرکز توسعه صنعتی و اقتصادی و فرهنگی منطقه باشد.

 

پی نوشت: 

 (۱) ابن طاهر مقدسی، البداء و التاریخ، ج ۴ ص ۵۴

 (۲) ابن خلدون، مقدمه، به تصحیح عبدالله محمد الدرویش، دمشق، داریعرب، ۲۰۰۴، ج۱ ص ۱۵۹

 

ارسال نظر

پربازدیدترین