|
| کد مطلب: ۹۹۳۵۷
لینک کوتاه کپی شد

حرفهای دلهره آور مادر یک دختر دبیرستانی قم در باره مسمومیت فرزندش

اولین بار که مسموم شدند، مدرسه به من اطلاع ندادند. خانواده های دیگر که بر حسب اتفاق آنجا بودند تماس گرفتند؛ من خودم را به مدرسه رساندم و دیدم همه بچه ها کف حیاط نشسته اند .بچه ها خیلی حالشان بد بوده و با تپش قلب و چشمان سرخ، روی زمین افتاده بودند و مشخص بود که بدنشان جان ندارد؛ خودشان می گفتند بدنشان لمس شده بود.

حرفهای دلهره آور  مادر یک دختر دبیرستانی قم در باره مسمومیت فرزندش

بخشهایی از گفت و گوی  مادر یک دانش آموز قمی  در باره مسمومیت فرزندش را می خوانید:

* وقتی من رسیدم، بچه های همکلاسی اش که حالشان خوب بود، گریه می کردند و می گفتند دخترت کف بالا می آورد. بعد اورژانس آمد و به بیمارستان شهید بهشتی بردند.  یک سرم و دو آمپول به آنها زدند. به زور او را به خانه آوردم؛ چون دکتر می گفت داروی خاصی ندارد و یک سرم و آمپول است و ما نمی توانیم کاری برای آنها انجام بدهیم.

*دفعه دوم اورژانس آمد ولی انگار به مرور حالشان بدتر می شد. سری اول که گفته بود چیز خاصی نیست و رفته بود، انگار بعد از یک ساعت وضعیت بچه ها بدتر شده بود؛ بهتر که نشده بود، به هم ریخته تر شده بودند. وقتی من آمدم اورژانس آنجا بود. دو تا ماشین پر کرد و من با ماشین خودم به بیمارستان رفتم و دیدم بچه ها را بستری کرده اند. اکسیژن آنها افت کرده و 80 بود.

*من دیدم یکی از بچه ها از نیم تنه لمس شده بود و جیغ می زد. من دیدم خیلی بچه ترسیده و آرام او را به خانه آوردم ولی تا دو سه روز راه رفتنش سخت بود. چند وقتی هم نگذاشتیم به مدرسه برود تا اینکه مدیرشان گفته بود باید بیایید و رضایتنامه کتبی بدهید که ما نمی گذاریم بچه ما به مدرسه بیاید، هیچ آموزشی در مجازی نداشتند و گفتند ما اصلا اجازه این کار را نداریم.

*من به دخترم گفتم به مدرسه برود و همان موقع که رفته بود، دوباره مسموم شد. یعنی ساعت 9 صبح بچه ها را به بیمارستان بهشتی برده بودند و باز هم به ما اطلاع نداده بودند.

* دو بار پشت هم مسمومیت در مدرسه آنها ایجاد شده است. حتی بار سوم هم ایجاد شده بود که  آن روز دختر من در مدرسه نبود.

*دفعه اول 50 دانش آموز از مدرسه آوردند؛ ولی چون همان روز ترخیص می کردند، آمار بیرون نمی دادند. ولی سری دوم 30 نفر بودند؛ کمتر بود. سری سوم هم چون دانش آموزان خیلی کم رفته بودند، باز هم دو سه آمبولانس آنها را آورد و حداقل 25 نفر می شدند که به بیمارستان آمدند.

*اولین بار که رفتم، آنقدر صحنه بدی بود، زبانم بند آمد و نمی دانستم چه عکس العملی باید نشان بدهم. یک سری از خانواده ها ناراحتی و سروصدا می کردند و یکی از دبیران می گفت هیچ چیزی نیست و دارند تلقین می کنند. یکی از پدرها واقعا داشت خودش را می زد و می گفت اگر چیزی نیست چرا بچه من نمی تواند راه برود؟

 

*حس می کنم پشت اینها تهدیدی هست که وقتی دفعه دوم بچه های ما مسموم شده بودند، در بیمارستان به تک تک بچه ها گفته بود حق ندارید اسم مدرسه را بیاورید. جالب است سری اول که مسموم شدند، جناب فرماندار به مدرسه تشریف آوردند و بازرسی کردند و دیدند که در مدرسه هیچ دانش آموزی نیست. یعنی از کل دانش آموزان که شاید 500 نفر باشند؛ چهار نفر به مدرسه رفته بودند. یعنی واقعا حقش بود که کلاس ها را مجازی کنند و عجیب است که این کار را نکردند.

 

*در بیمارستانی که دختر من بستری بود یک دانش آموز دوازدهمی آنجا بود؛ مادرش می گفت دو ماه است که در مدرسه اینها را مسموم کرده اند و عین دو ماه داشت او را در بیمارستان می چرخاند.  به علت اینکه پدرم دیالیز می کرد، من از کراتین خبر دارم. پرستار به مادرش گفت یک خرده کراتینش بالا است. همین را که گفت، من واقعا ترسیدم که تأثیر مستقیم روی کلیه یا قلب دارد؟ چه اتفاقی برای آنها می افتد؟ گفتم چرا کراتین؟ پرستار به من پرخاش کرد که چرا اینجا ایستاده ای و داری گوش می کنی؟ مگر من راجع به مریض شما صحبت می کنم؟ چون همه دانش آموزان یک نوع مسموم شده بودند، ممکن بود عوارضش روی بچه من هم باشد؛ اصلا همه اینها بچه های ما هستند و فرقی نمی کند؛ من واقعا نگران شدم که چرا به کلیه آسیب بزند و جوابی به آن ندادند.

 

*آن دختر اصلا شرایط خوبی نداشت. مادرش می گفت اول پاهایش لمس بود و زیر پاهایش خالی می شد و بعد مدتی از گردن به پایین لمس شده و خیلی نمی توانست گردنش را کنترل کند و یک موقع هایی حالت تشنج به او دست می داد. چون اولین بار بود این حال را می دیدم، خیلی جا خوردم و مادرش گفت این بهترین حالتش است؛ یعنی می گفت تهران برده ایم و به خاطر حالش او را قبول نکرده اند.

 

* از آبان ماه در مدارس قم این مسمومیت ها هست. دختر خودم دست و پایش یخ زده بود. یعنی دو تا پتو روی او انداخته بودند ولی انگار دست ها و پاهایش را داخل یخچال گذاشته ای؛ خیلی وحشتناک بود. بعد صوتی را گوش دادم که می گفت به علت اینکه تأثیرمستقیم روی قلب دارد، باعث می شود که قلب خونرسانی نکند و دست و پا یخ می زند.  البته بعد از اینکه بچه ام را مرخص کردیم متوجه این موضوع شدم که علت این یخ زدن چه بوده است.

 

*وقتی بچه من مرخص می شد از او یک نمونه خون گرفتند و از آبان تا حالا که چهار ماه می شود، تازه داشتند نمونه خون را به تهران می فرستادند. یعنی بعد از این همه اتفاقی که افتاده، تازه جدی شده است. جالب است کسی که بستری می شد را سریع می گفتند بیماری زمینه ای داشته است. بچه من حتی سرماخوردگی هم نداشته که مثلا بگویم بدن ضعیفی داشته که این اتفاق برای او افتاده و اتفاقا بدن مقاومی دارد.

* ما الآن نمی دانیم چه آینده ای در انتظار چندین دانش آموز است و چه عوارضی برای آنها خواهد داشت. من برای آینده نگران هستم که چه چیزی می خواهد بر سر آنها بیاید.

 

 

 

 

ارسال نظر

پربازدیدترین