|
| کد مطلب: ۹۲۱۷۱
لینک کوتاه کپی شد

آجورلو: با کودتا از استقلال برکنار شدم/ انتظار داشتم وزیر ورزش صداقت داشته باشد

مدیرعامل سابق استقلال گفت‌وگویی پرسروصدا، خبرساز و جنجالی داشت.

آجورلو: با کودتا از استقلال برکنار شدم/ انتظار داشتم وزیر ورزش صداقت داشته باشد

چه اتفاقی افتاد که شما برکنار شدید؟ اتفاق درست‌تر می‌توانست این باشد که اگر وزارت ورزش نمی‌خواهد با شما کار کند، استعفا بدهید.

 

من مایل بودم که صحبت کنم و بگویم اما نه شرایط کشور، شرایط مساعدی بود و نه حرف‌هایی که من می‌زدم به شرایط بعدی کمک می‌کرد...برکناری من این حسن را برای برادران خودم دارد که خیلی در تلاش بودند که آقای آجورلو نباشد؛ انشاالله از این به بعد برای کار برای نظام و کشور و ورزش صرف شود. اگر بخواهیم وارد بحث بشویم این است که استقلال بعد از ۹ سال قهرمان شد. بسیاری مایل نبودند و یکی از دلایلی که من می‌توانم بیان کنم، نیامدن آقای سجادی در روز قهرمانی برای جام دادن بود. معلوم بود که عصبانی هستند. نبود چون ایشان وزیر سایه است. به نظر من وزیر اصلی شخص دیگری بود و مجموعه آن تفکرات که من مایل نیستم درباره آن صحبت کنم و الحمدلله امروز هم وزیر جدید شدند و انشاالله که دست از سر ورزش بردارند و ورزش نفسی بکشد.

*چه زمانی از برکناری مطلع شدید؟

من اسم این را کودتا می‌گذارم چون رییس هیئت مدیره و مدیرعامل من هستم و من باید سه یا چهار نفر دیگری را که آنجا هستند، به جلسه هیئت مدیره دعوت می‌کردم. انتظار من از برادر عزیزم، آقای سجادی که به عنوان وزیر ورزش هستند، صادق بودن و راستگو بودن است چطور ایشان می‌گویند هیئت مدیره چنین تصمیمی گرفته‌اند؟

البته من بعد من توضیح می‌دهم که چرا اینها تا این حد هول این کار را انجام دادند. ما از دوستان هم گله نداریم. کار خیلی خوبی کردند که این اتفاق افتاد. جا دارد من همینجا از کسانی که این فرصت را برای یک سال خدمت در استقلال به من دادند، تشکر کنم تا بتوانم با آرامش استقلال را به یک معنا و کارآمدی نشان بدهم که ببینند مدیران کشور می‌توانند کارآمد باشند و بعد از ۹ سال یک تیمی را که تا این حد مشکل داشت، بدون هیچ مصاحبه‌ای و بدون تخریب گذشتگان و مدیران گذشته‌اش، بدون مصاحبه‌های جنجالی، بدون بمب ترکاندن، تیم را اداره کند و این اتفاق به یک سرانجامی برسد که آن هم قهرمانی در لیگ برتر و سوپرجام است.

* شما اگر بخواهید دلیلی را برای برکناری خودتان ابراز کنید، چیست؟

واقعیت این است که ما دیگر از نظر سنی، آدم‌های بزرگی هستیم؛ انشاالله که در رفتار هم همینطور باشد. واقعا آقای سجادی یک برادر عزیز و محترم است و من به ایشان زمانی هم که در پاس بودند و به عنوان هیئت دو و میدانی بودند، احترام می‌گذاشتم. ایشان زمانی که در دوره آقای احمدی‌نژاد خواستند بروند و معاون بشوند، از من مشورت گرفتند. من هیچوقت رابطه تیره و تاری با ایشان نداشتم؛ به جز سلام علیک و خیر چیزی نبود. من بگویم که اصلا چرا به استقلال آمدم؛ دو سه بار تماس گرفته بودند و من شماره ایشان را نداشتم و یکی از دوستان به من گفتند که آقای سجادی با شما کار دارد. شماره داد و من با ایشان تماس گرفتم‌. یک روز بعد از ظهر من به خیابان فاطمی (هشت بهشت) رفتم و ایشان من را بغل کردند و عرض ارادت کردند و گفتند که لطف شما را در پاس و مشورت شما در بحث رفتنم را فراموش نمی‌کنم؛ من می‌خواهم وزیر بشوم، به من کمک می‌کنید؟ بعد از آن هم هر کجا خواستید من در خدمت شما هستم. من به ایشان گفتم خیلی خوشحالم که شما می‌خواهید وزیر شوید و انشاالله که موفق باشید، دوم اینکه چون من پاسدار هستم و کار سیاسی و انتخاباتی نمی‌کنم، اجازه بدهید که من کمک نکنم اما اگر وزیر شدید و خواستید من به شما کمک کنم، با کمال میل؛ توصیه من به شما این بود که معاون ورزش، آدمی است که تصمیم‌گیرنده نیست و معاون قهرمانی است و معمولا از بالا می‌گویند این کار را بکن و این کار را نکن؛ این رای را نشمار و این رای را بشمار. این با روحیات من سازگاری ندارد که کسی به من دستور بدهد. آن روز به ایشان گفتم که شما جزو تیمی هستید که تصمیم‌گیرنده‌تان شخص دیگری است، فردا بگویند این را رییس فدراسیون کن و بردار و فلانی را مدیر اینجا بگذارد. من اهل این حرف‌ها نیستم و اگر می‌خواهید به شما کمک کنم، پیشنهادم این است که در باشگاه استقلال، به استقلال کمک کنم. ایشان هم پذیرفتند و بعد از انتخابات همراه شدند.

*شرطی هم داشتید؟

من شرط کردم و گفتم به شرطی می‌آیم که هم رییس هیئت مدیره باشم و هم مدیرعامل؛ نه بخاطر اینکه جاه طلبی فردی داشته باشم، آن روز جاه طلبی من به خاطر حل مشکل استقلال بود. در ۹ سالی که استقلال قهرمان نشده، به نظر شما مشکل کجاست؟ درست است دوستان گفتند وزیر قبل پرسپولیسی بوده و پسرش و ... همه کار کردند؛ این مسائل شاید درست باشد و شاید هم غلط باشد اما به نظر من مشکل ۹ ساله عدم قهرمانی استقلال، در خود استقلال بود؛ در مدیرعاملی و هیئت مدیره‌ و رییس هیئت مدیره‌اش. دعوا در آنجا بود. اولین کاری که من در این تصمیم کردم، رییس هیئت مدیره و مدیرعامل را یکی کردم تا یک گروه از بازیکنان و پیشکسوتان و هواداران و فضای مجازی با این نباشند و یک سری با دیگری و فردا صبح اینها را به جان هم نیندازند.

*ماجرای برکناری ...

فکر می‌کنم آقای سجادی از آنجا از من دلخور شد که شب ماه رمضان بود و من دو نامه خدمت آقای رییس جمهور دادم؛ در یک نامه به ایشان گفتم آقای رییس جمهور، ما یک استادیوم خوب ساختیم و اسم آن را آزادی گذاشتیم و هر کاری می‌کنیم آنجا مال ما نیست. به آقای سجادی بگویید از این هشتاد هکتار زمین نوروزآباد، چهل هکتار به من بدهند؛ من سرمایه‌گذار خارجی آورده‌ام، یک استادیوم بسازم. آقای رییسی به آقای سجادی گفت آقای آجورلو راست می‌گوید، چرا به او زمین نمی‌دهی؟ من گفتم آقای رییس جمهور، این نامه‌اش؛ خودکار هم درآوردم و به ایشان دادم. گرفت و گفت آقای فلانی این را بگیر که من شب رسیدگی کنم. گفتم همین الان بنویسید که فراموش نکنید. گفت آقای آجورلو حتما برای شما پاراف می‌کنم. در نامه دوم گفتم آقای رییس جمهور، من برای گدایی به اینجا نیامدم. نه از پول کارگرها می‌خواهم، نه از پول معلم‌ها می‌خواهم، نه از پول کارمندها می‌خواهم، نه از پول صندوق‌های بازنشستگی می‌خواهم؛ من خودم پول دارم. هزار میلیارد پول من گیر آقای جبلی صداوسیما است. آقای رییس جمهور منِ دارا، امروز فقیر هستم و از شما هم از هیچ مالی نمی‌خواهم و نمی‌خواهم بانک مرکزی به من ارز غیر بدهد؛ من می‌خواهم شما بگویید که یک لایحه به مجلس ببرند. ایشان نوشت و گفت آقای سجادی آقای آجورلو راست می‌گوید؛ به ایشان کمک کنید. خدا شاهد است، به این وقت عزیز، نامه دوم را به ایشان دادم؛ سه‌شنبه شب و ساعت ۱۰ شب بود و ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه من به دفترم در باشگاه استقلال آمدم و رونوشت نامه رییس جمهور، دستور خورده برای من آمده بود. در واقع آن نامه روز چهارشنبه برای آقای سجادی رفته بود. من ۴-۵ ماه پیگیری کردم که این زمین را به من بدهند. اولا ۴-۵ ماه آقای سجادی با من قهر بود و تلفنم را جواب نمی‌داد و همان دورانی هم شد که ما قهرمان شدیم و متاسفانه ایشان نیامدند. انشاالله که من اشتباه می‌کنم و ایشان چهار ماه گرفتار بودند که جواب آقای آجورلو، مدیرعامل استقلال را ندادند. حتما گرفتار بودند.

موضوع دوم بحث نامه‌ای بود که آقای رییس جمهور در مورد صداوسیما نوشته بود. هشت ماه بعد من به آقای سجادی گفتم نمی‌خواهی جواب آقای رییس جمهور را بدهی؟‌ گفت کدام نامه؟ گفتم ۴۸ ساعت بعد نامه روی میز من بود، برای شما نیامده؟ گفت نه، برای من نیامده است‌. گفتم واقعا شما نامه رییس جمهور را ندارید؟ آقای رییس جمهور، آقای مخبر؛ بعد از هشت ماه گفت من دستور شما را ندیدم، ندارم. واقعا یا راست گفته و یا راست گفته! چطور می‌شود نامه رییس جمهور را بعد از هشت ماه جواب نداده باشد؟ نامه‌ای که صداوسیمایی که من گفتم آقای سجادی لایحه تهیه‌ کنید و بیاورید که من در دولت تصویب کنم و از مجلس پول بگیرم. من از موبایلم گفتم فرستادم و برو بردار؛ بعد از هشت ماه.

*قهر به‌خاطر نامه بود؟

فکر نمی‌کنم به خاطر اینکه من مستقیم به آقای رییس جمهور نامه دادم، ایشان از من گلایه‌ای داشته باشند... آقای رییس جمهور نامه نوشتند که آقای سجادی در دو نامه بررسی و اعلام نظر کنید؛ در مورد نامه اول آقای سجای به من گفتند که نوروزآباد ثبت فلان جا شده و من نمی‌توانم بدهم. آقای آجورلو من شیرودی را به شما می‌دهم، گفتم خدا پدرت را بیامرزد. بعد گفت آقای آجورلو بیایید من به شما استادیوم بانوان در مجموعه آزادی را بدهم، گفتم باشد، آنجا را بدهید. بر همین اساس من با طرف سرمایه‌گذارم که ایرانی و استقلالی است اما در قطر ساکن است، صحبت کردم.

خواهش من از شما این است که فیلم این را من به شما می‌دهم و حتما بگذارید. من به آقای رییس جمهور می‌گویم که من به وعده‌ام عمل کردم؛ هم طراحی را آماده کردم و هم فرآیند اقتصادی آن را تهیه کردم که آن را هم در اختیار شما می‌گذارم که نقطه‌یابی کردند و عدد گذاشتند و زمان بندی کردند. این کار در حال انجام بود.یک هفته قبل از برکناری من به آقای سجادی گفتم که امروز چهارشنبه، ساعت پنج است؛ شما برای سه‌شنبه هفته آینده وقت خالی کنید که می‌خواهیم کلنگ استادیوم را بزنیم، سرمایه‌گذار فردا از قطر می‌آید؛ من که به شما گفتم. نگفتم؟ عالم محضر خداست؛ من در محضر خدا به شما نگفتم؟ شما به من گفتی آقای آجورلو شنیدم رفتی زمین هم از شهر آفتاب گرفتی؟ گفتم بله؛ ۴۰۰ هکتار زمین گرفتم. مردم، آقایان؛ من ۴۰۰ هکتار زمین از شهر آفتاب گرفتم. دیدم من را بازی می‌دهند. آقای سجادی می‌گوید ۲۰ ساله و ۲۵ ساله می‌دهم و آقای یوسفی موافق نیست. تو وزیر هستی، تو دستور بده که مشکل حل شود. من سرمایه‌گذار می‌آورم که می‌خواهد هزینه کند. بعد از ۲۵ سال بگویم سازمان ورزش استادیوم مال شما؟ این سرمایه استقلال است؛ چرا باید بعد از ۲۵ سال به شما بدهم؟ گفت آقای یوسفی موافقت نمی‌کند. گفتم آقای یوسفی زیر نظر شماست، مگر می‌شود بدون هماهنگی شما آب بخورد؟ دیدم که اینها دارند من را بازی می‌دهند. به شهادت برادر عزیزم، مدیرعامل محترم شهر آفتاب، ۴۰۰ هکتار مشخص و با مسئولان ذیربط جمع بندی شد که من آن کار را آنجا انجام بدهیم؛ یعنی می‌شد چیزی که بورس استقلال را به آن بالا می‌چسباند. شاید می‌گفتید اگر این اتفاق بیفتد دیگر نمی‌توانیم آقای آجورلو را عوض کنیم؟ نه. آقای آجورلو را صدا می‌کردید و می‌گفتید مگر نگفتیم تو بیا؟ حالا برو. اگر من را صدا می‌کردید و می‌گفتید آقای آجورلو برو، می‌رفتم. مگر اینجا چیزی دارد که من بمانم؟ مگر این صندلی به من وجاهت داده؟ هیچ صندلی‌ای به من وجاهت نداده است؛ من در آنجا توانسته‌ام کاری کنم، در شهرداری، در پاس یا هر جای دیگر. من فکر می‌کنم اتفاق بدی که افتاد، آن روز من به آقای سجادی گفتم و ایشان گفت آقای آجورلو شما دارید زمین را از شهر آفتاب می‌گیرید، گفتم بله. درویش کنارش بود و به شهادت درویش گفت نامرد پس زمین من چه شد؟ گفتم من آنجا ساخت و ساز می‌کنم، تو برو سرمایه‌گذارش را بیاور، من زمین هم می‌گیرم. به نظرم می‌رسد فیلمی که هست و طرح اقتصادی که این استادیوم داشت، می‌تواند کمک کند که چرا اینها هول بودند و شبانه و بدون راستگویی این تغییر را انجام دادند.

 

منبع: ورزش سه

ارسال نظر

پربازدیدترین