احمد نجفی: سینمای ما جز بدبختی و دروغ و فساد چیزی ندارد که کارگردانها ان را بسازند؟
احمد نجفی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در باره وضعیت جاری سینمای ایران اظهار نظر کرد.
بخشهایی از دیدگاههای او را می خوانید:
*سینما بطئی است و مانند لاکپشت بسیار حرکت کندی دارد. افرادی که وارد می شوند ممکن است از یک سکانس شروع کنند و به یک نقش بزرگ برسند البته با توجه به این که چقدر کار را جدی گرفته باشند تا شرایط درخشش و رشد پیش بیاید و در همه دنیا هم همین است.
* اگر فیلم بارانداز نبود اصلا براندو ساخته میشد؟ اگر آن فیلم شکست میخورد براندو میتوانست خودش را نشان دهد؟ شاید در فیلمهای بعدی اتفاقی میافتاد. اما امثال براندو کسانی هستند که مدارس قدر سینمایی را طی کرده اند و همه آن نسل هم همینقدر بزرگ بودند که به شهرت رسیدند و کارشان درجه یک بوده است. این آدمها در موسساتی، چون اکتورز استودیو و تحت تعلیم آدمی، چون ایسراییل لی استراسبِرگ بازیگری را آموخته بودند، اما این ژن را داشتند که حتی روش بازیگری را تغییر بدهند.
*بعد از براندو تغییر ۱۰۰ درصدی در نحوه بازیگری به وجود میآید. مدارس بازیگری و علمی بودن این کار شناختهتر میشود و بسیاری با همین تجارب و دانش و کار کردن وارد این کار شدند و این گونه نبود که صرف شانس باشد؛ در نتیجه باید در طول زمان کارگردان و تهیه کننده و فیلمساز توان و استعداد تو را ببیند تا بهتر بتوانی کارت را پیش ببری.
*نکته مثبت آموزشگاه بازیگری آقای تارخ این بود که اگر استعدادی را کشف میکردند آن را به تلویزیون و تهیه کنندگان معرفی میکردند و این شانس آدمها را بالا میبرد، اما دیگران را نمیدانم؛ بعضا اسم من را میزنند بدون این که روح من خبر داشته باشد و من هیچ وقت در این موسسات نه تدریس کرده ام و نه حضور داشته ام.
*یکی، دو فیلم هستند که در زمان کار بسیار از آنها لذت بردم؛ یکی سگ کشی بیضایی بود و دیگری پناهنده ملاقلی پور و البته دندان مار کیمیایی (اثری که باعث حضور من به عنوان بازیگر در سینما شد) و این آثار در ژانرهای مختلف بود. برای بازی در دندان مار داشتههایی را با خودم همراه کرده بودم؛ داشته هایی، چون نگاهی که به حاشیه جنگ داشتم، چون بچه خرمشهر بودم و جنگ موضوعی بود که به آن حساس بودم و بدجور ذهنم را درگیر میکرد. با این آثار زندگی و کار کردم و از آنها لذت بردم و بیضایی، ملاقلی پور و کیمیایی خاطراتی از زندگی را برایم رقم زدند که دوستشان دارم.
* فیزیک من به همه نقشها نمیخورد و نقش باید منطبق با خصوصیات من باشد. برخی از فیلمها را رد کرده ام، چون دیده ام خدایی کار من نیست.
* سینما باید وسیع تر، داناتر، متنوعتر باشد؛ امروز عمدتا روی فیلمهای اجتماعی مانور میدهیم و در مورد سینمای ملی حرفی نمیزنیم. آیا همه سینمای ملی همین است؟ فقر و بدبختی و زجر و دروغ و ریا و فساد؟ اشکالی ندارد این فیلمها ساخته شود، اما آیا همه سینمای ما همین است؟ پهلوان نداریم؟ قهرمان نداریم؟ اندیشه تاریخی فیلمسازی و رمانها و قهرمانی هامان کجاست؟ شاید در سال یکی دو فیلم در مورد دفاع مقدس این موضوعات را نشان دهند، اما عمومیت ندارد.
*چیزی به اسم سینمای ملی که کاراگاهی، پلیسی، کمدی خوب و اکشن باشد کم است و همه سینمای ما سینمای اجتماعی شده که زیاد نمیتواند دوام بیاورد کما این که نیاورد. امیدواریم ژانرهای مختلف تقویت شود و ما سینمایی چند بعدی را ببینیم.
ارسال نظر