از نظر صداوسیما ، مردم یعنی یک اقلیت محدود/ اکثریت هم رسانه خودشان را دارند
بعد از حادثه مرگ مهسا، یک موج منفی عظیم در افکار عمومی شکل گرفته که برعکس وقایع سال 1388، تنها منحصر به فضای سیاسی نیست، بلکه کلیت شئون زیستی جامعه را در بر گرفته است.
اشتباه برخی مسئولان در آن است که مردم را همان اقلیت هوادار خود تلقی میکنند و با اکثریت مردم کاری ندارند.
رسانه ملی که وظیفه حفظ و تقویت انسجام اجتماعی و تحکیم روابط دولت – ملت را بر عهده دارد و بودجه بسیار هنگفتی را در این شرایط بغرنج اقتصادی و معیشتی از خزانه کشور دریافت میکند، خود را محدود به اقلیتی از جامعه ایرانی کرده است و ندانسته به روند واگذاری مرجعیت رسانهای به رسانههای بیرونی کمک میکند و توان ارتباطگیری مؤثر با آحاد ملت را از دست داده است.
صداوسیما توسط مدیران اجرائی خود بهگونهای هدایت میشود که انگار اعتقاد دارند جلب رضایت همان اقلیت طرفدار کفایت میکند. برنامههایی که در شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون تولید و پخش میشود، غالبا برای تأمین همین مخاطب و هدف است و اگر در گذشته چنین هدفی پنهان بود، اکنون بیتعارف، عیان و آشکار است.
مردم که دچار گسست ارتباطی با دولت شدهاند، راه خود را میروند، رسانههای خودشان را دارند و مرجعیت خبری و سیاسی را بیرون از سیستم یافتهاند.
چنین وضعیتی طبیعی نیست. دولت، محصول کوشش سنجیده انسان برای برقراری نظم، امنیت و آزادی است و اقتدار خود را از رضایت مردمی میگیرد که از راه یک قرار اجتماعی به او اعطا شده است. دولت، ملزم به ایجاد ارتباط مناسب و اقناعی با ملت و پاسخگویی شفاف و شفافیت در گفتار و کردار است.
دولتی که کانالهای ارتباطیاش دچار اخلال شده باشد، نمیتواند با جامعه ارتباط برقرار کند، به خود ضربه میزند، اما مهمتر از آن، ملت را از حمایت و پشتیبانی محروم کرده و مخاطراتی جدی نصیب کشور میکند. دولت باید به حضور و مشارکت حقیقی ملت ایمان داشته باشد، نه آنکه آن را لقلقه زبان کند، اما در عمل با خالصسازی سیاسی و جناحی، آنها را کنار بگذارد. دولت باید حضور نگاه نافذ و نقاد ملت را احساس کند. مردم مصرفکننده منفعل پیام دولت نیستند. این مردم چندمنبعی هستند؛ یعنی همزمان پیام چند منبع را میگیرند و آنها را با هم مقایسه و ترکیب میکنند. مردم فقط هم گیرنده و مصرفکننده نیستند، تولیدکننده پیام نیز هستند.
ارسال نظر