|
| کد مطلب: ۷۸۳۲۴
لینک کوتاه کپی شد

یادداشت ابوالفضل فاتح

بی عاطفگی سیاسی

دکتر ابوالفضل فاتح در یادداشت پیش رو که در سالگرد درگذشت پدر منتشر شده درباره «بی عاطفگی سیاسی» و «تجزیه ملت» نوشته است:

بی عاطفگی سیاسی

پدران و مادران رمز زندگی و از نزدیک ترین حقائق به فلسفه خلقتند. وجود ایشان، یک داشتن بی مثال، و فقدانشان یک نداشتن بی انتهاست و در میان آنچه زمانه از آدمی می ستاند، بزرگترین ربودن هاست. پنج سال از هجرت پدر گذشته است اما، فقدان ایشان، اندوه بی التیامی است که گویی هر روز سنگینی اش بیشتر و بیشتر محسوس می شود. زبان خامه ندارد سر بیان فراق، و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق!

پدرم، همچون بسیاری از پدران سرزمین من، از همان نسلی بود که روی خود کار کرده بود. انسانی متعالی و آموزگاری بزرگ و پدری به غایت فداکار، با ابهت، استوار و نگاهی نافذ، اهل سخاوت و محبت و غیرت، درد آگاه و دستگیر محرومان، بسیار پر تلاش و خستگی ناپذیر و بی ادعا، و حساس به دین، اخلاق، تربیت، ادب و تحصیل فرزندان بود. این نه صرفا در چشم من به عنوان یک فرزند که در چشم دیگران نیز چنین بود.

پدرم از نسل پدرانی بود که حق الناس و لقمه حلال خط قرمز دائمی ایشان و به واقع اهل صداقت و بیگانه با دروغ بود، ارزنی به مال مردم نزدیک نمی شد، تا از صحت کامل معامله ای اطمینان نمی یافت، هرگز آن را قبول نمی کرد. در پرداخت خمس و پاک نمودن مال، دقتی وسواس گونه داشت.

به شدت امانت دار و راز دار بود. محال بود سخنی را که به امانت نزد ایشان گذاشته اید، به احدی واگو نماید، از این روی امین راز بسیاری از مردم بود. هر گز کاستی های کسی را به رویش نمی آورد و چشمی خطاپوش داشت.

از عزت نفس و استغنایی کم نظیر برخوردار بود. همین استغنا و شرافت، به عظمت شخصیتی ایشان جذابیتی مضاعف بخشیده بود. هرگز در برابر ثروت و قدرت احدی قد خم نمی کرد، و به شدت به استقلال شخصیتی خود و فرزندان مواظبت داشت.

شیفته ی اهل بیت علیهم السلام بود، به مناسبت های مذهبی به ویژه مناسبت های مربوط به حضرت سید الشهدا (ع) اهتمام خاص و در مشهد مقدس حال و هوایی دیگر داشت و همواره به نام خود که «غلام رضا» بود، افتخار می کرد. آخرین بار نیز در روضه النبی و بیت الله الحرام زیارتشان کردم و توفیق دستبوسی فراهم شد، یک پارچه محبت و نور بود.

ایمان و توکلی کم نظیر به خداوند در وجودشان موج می زد. اهل ایمان و اطمینان و دعا بود و در هیچ صحنه ای نلرزید و نلغزید، و همواره می فرمود: فقط خدا، فقط خدا،

یاد نسل آن پدران آسمانی، آن انسان های اصیل و نیک باطن، و آن وجود آشنا به حلال و حرام خدا به خیر.

پدرم، مانند بسیاری از پدران پاک طینت سرزمینمان، پاک زیست و پاک از دنیای ما پرکشید. ما و بسیاری از مردمانی که بعدها فهمیدیم پنهانی مورد تفقد ایشان بوده اند، از عمق جان داغدار شدیم. اما سیاست بی عاطفه، نگذاشت که بر بالین و تشییع و مزار ایشان حاضر باشم و این داغ تا ابد بر دل ماند. این بی عاطفه گی از بیماری های سیاسی دوران اخیر ماست و باید برای آن چاره ای کرد. این بیماری، با ساخت و بافت نظام اجتماعی و مناسبات عمیقا انسانی و نزدیک خانوادگی ما ایرانیان به شدت ناساگار و در ستیز است و معلوم نیست از کجا نشات گرفته است. افراد فراوانی را می شناسم که با مانع تراشی های فراوان برای حضور در این گونه مناسبت ها مواجه شده و داغ بر دل مانده اند، بی آن که برای آمران و مجریان آن حاصلی داشته باشد. تعجب می کنم، آیا گمان نمی برند که روزی خود گرفتار این مصیبت شوند؟

گمان مبرید که در بیان این حسرت، غلوی به کار بسته ام. نمونه ی این حسرت را می توان در یکی دو سال اخیر که کرونا بسیاری از هموطنان عزیز را غریبانه از ما ستاند، درک کرد. حسرت محرومیت از حضور بر بالین عزیزان و سوکواری در فقدان ایشان بر دل و جان بسیاری از مردم سنگینی می کند و افسوسی بزرگ بر جای گذاشته است، که ای کاش برای جبران آن اندیشه ای شود. سوکواری یک حق انسانی در تمام عالم است. اما اگر این محرومیت ناگزیر بوده، آن یکی بی دلیل و تحمیلی است.

قرار بود سیاست مداران ما، اهل معرفت و خدمتگزار ملت باشند، اما متاسفانه بسیارند، که محو دنیای عقیم قدرت و مقام، از حداقل ها نیز تنزل کرده اند. تجمیع سیاستِ بیمار و سیاست مدارانِ بی عاطفه که «انسان» را به فراموشی سپرده اند، میلیون ها ایرانی را از زیارت وطن محروم ساخته و فضای مناسبات داخلی را نیز زمخت و بی روح نموده است. این چه امنیتی است که با دیدار افراد خانواده وحضور بر بالین یک عزیز، دچار خدشه می شود؟

از من گذشته است، این سخنان در بیان مشکل تنها چند تن نیست، این سخنان در بیان یک آسیب ملی و میلیونی و یک حقیقت انسانی متعالی است، که باید خارج از یک شخص نگریسته شود. با درک وضعیت بسیاری از ایرانیان دور از وطن، تاکنون چندین پیشنهاد از جمله «منطقه آزاد انسانی» برای اصلاح این وضعیت زیانبار ارائه شده و متاسفانه تقریبا درهیچ دولتی اقدام اساسی برای اصلاح آن به انجام نرسیده است. امید دارم، بالاخره اقدامی موثر انجام شود. باور کنید، تجزیه ملت کمتر از تجزیه خاک نیست. ایران، با همه ایرانیان، هویت می یابد. سیاستِ بی عاطفه، عقیم و چموش خواهد شد و روزی سوار خود را نیز بر زمین خواهد زد.

وقت است که اندیشه ای برای اصلاح این جدایی های تحمیلی شود و مخصوصا در حوزه مناسبات انسانی موانع سیاسی شهروندان رفع گردد، تا این دیار از برکت دیدارهایی که دل آسمان را به شوق می آورد، بیش از این محروم نشود. نمی دانم چرا برای برخی دولتمردان، زدن چوب حراج بر مردمان کشورمان، آسان شده است؟ نمی دانم چرا هر گاه سخن از ایرانیان خارج از کشور به میان می آید، سخن از بازگشت سرمایه و منافع اقتصادی است و گویی سخنی از انسانیت در میان نیست؟ مگر نمی دانیم که اعتماد، در دل توجه به حقوق انسانی محقق می شود، نه صرفا منافع مادی؟

اگر «صد عن سبیل الله» منع شده، اگر بستن راه خانه خدا منع شده، بستن راه های انسانیت و صله ارحام نیز منع شده است. صلح ارحام نیز راهی به سوی خدا و چه بسا بستن آن «صد عن سبیل الله» است. فراموش نکنیم که «احسان به والدین بعد از توحيد خدا، واجب ترين واجبات است، و در قرآن کریم بعد از توحيد و قبل از ساير احكام مطرح شده است». و افسوس که گویی سیاست دیرزمانی است با این مضامینِ آشنا، غریبه است.

خداوندا، پدرم و پدران آسمانی این دیار را رحمت و با اولیاء خودت محشور و حضرت سید الشهدا (ع) را شفیع ایشان قرار ده،

خداوندا، آیین پدر بودن را زنده، پدران سرزمینم را استوار و سایه ایشان را بر سر فرزندانشان مستدام نگاه دار،

خداوندا، سیاستمداران کشورم را از عاطفه، و سیاست این دیار را از انسانیت محروم مساز!

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ارسال نظر

پربازدیدترین