|
| کد مطلب: ۱۰۰۴۷۴
لینک کوتاه کپی شد

چین از وقتی رشد کرد که به جای مبارزه با دنیا با آن تعامل کرد

ایران یک کشور بین‌المللی است. هم از نظر تمدنی، هم اسلامی و هم موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک کشوری است که نمی‌تواند منزوی باشد. انزوا برای ایران مساوی است با افول و سقوط.

چین از وقتی رشد کرد که به جای مبارزه با دنیا با آن تعامل کرد

  از طرف دیگر نظام بین‌الملل چالش‌های سخت خود را دارد و بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌های فراوان در آن وجود دارد ولیکن برای کمک به سامان دادن به این مشکلات در نیمه‌های قرن بیستم برخی کشورها تصور می‌کردند که باید با اتخاذ رویکرد انزواگرایانه از بیرون با این نظام به مبارزه و جنگ بپردازند.

چین نمونه بارز آن بود. مائوتسه‌تونگ انقلابی به مبارزه با امپریالیسم و نظام بین‌الملل پرداخت ولی کشورش روزبه‌روز فقیرتر شد، مردم ناراضی شدند و چالش‌های زیادی به‌وجود آمد تا جایی که از نیمه‌های دهه 1970 میلادی متوجه شدند که باید رویکرد خود را متحول کنند.

چوئن لای و سپس دنگ شیائو پینگ دروازه‌های چین را به سوی جهان گشودند و تصمیم گرفتند خود را وارد نظام بین‌الملل کنند و از درون و با مشارکت فعال منافع خود را تامین کنند و لذا توانستند امروز چین را به دومین اقتصاد دنیا مبدل کنند.

این قدرت هرگز از راه انزواطلبی و مبارزه‌جویی و جنگ‌طلبی نمی‌توانست حاصل شود. طبق گزارش مشترک بانک جهانی و وزارت دارایی چین، این کشور در 40 سال اخیر توانسته 800 میلیون نفر را از خط فقر زیر 1.90 دلار خارج کند. چین مدعی است که اکنون فقیری ندارد.

رشد اقتصادی چین مدیون سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است. همان چیزی که زمانی آن را انقلابیون چینی، ردپای امپریالیسم و نفوذ غرب می‌دانستند. بیشترین سرمایه‌گذاری‌ها و انتقال تکنولوژی از سوی آمریکا و غربی‌ها صورت گرفت.

امروز چین و آمریکا در حدود 760 میلیارد دلار با هم تجارت دارند و چین حدود 300 میلیارد دلار مازاد دارد.

سوال این است که چه رویکردی موجب این همه تغییر در چین شد؟ پاسخ به این سوال ساده است. پاسخ تحول در رویکرد روابط خارجی و بین‌المللی است.

قدرتمند شدن ایران با انزوا، تک‌پایه‌ای، غیرروزآمد و ناپایدار خواهد بود و در میان‌مدت و بلندمدت کشور را به ورطه سقوط می‌کشاند. درحالی‌که رشد و توسعه اقتصادی به‌عنوان یکی از مهمترین مولفه‌های قدرت ملی و پایدار تنها با تعامل و همکاری هوشمندانه با جهان ممکن خواهد بود.

کشورهای نوظهور امروزی مانند چین، هند، اندونزی، برزیل، آفریقای جنوبی و  ویتنام همگی در سایه تعامل و همکاری  و نه جنگ و جدال به جایگاه بالایی از رشد و قدرت اقتصادی رسیده‌اند. قبلا هم این مسیر را کشورهایی چون کره جنوبی، مالزی، هنگ‌کنگ و سنگاپور پیموده‌اند.

برای اقتصاد امروز ما گزینه ادامه روند موجود یک ناگزینه است. برای مثال آیا می‌توان حدود 200 میلیارد دلاری که وزیر نفت برای حفظ و نگهداری وضع موجود نفت و گاز نیاز دارد با درآمد 60 میلیارد دلاری تامین کرد؟ 60 میلیارد دلاری که یک‌سوم آن فقط برای غذا و دارو باید صرف شود. برای حل بحران آب در 5 سال آینده به چند ده میلیارد دلار نیاز داریم. و....

بنابراین موضوع ما بسیار روشن است. برای برون‌رفت از شرایط فعلی تحول در رویکرد روابط و همکاری‌های بین‌المللی و ایجاد روابط متوازن و معقول با همه بازیگران بزرگ اقتصادی و سیاسی دنیا چاره کار است. همان کاری که ترکیه می‌کند، مالزی می‌کند. هند پی‌گیری می‌کند و دیگران می کنند، البته با الگو و نیازمندی‌ها و منافع خودمان.

برگرفته از مصاحبه محمدحسین عادلی

ارسال نظر

پربازدیدترین